۱۳۹۲ بهمن ۲۶, شنبه

دوستان جانی

1- از مزایای غربت شاید این باشد که قدر چیزهایی که قبلاً داشته ای و اکنون در دسترس ات نیست را بیشتر میدانی از جمله حضور و صحبت دوستان ات را و تازه میفهمی که دوستی ها و دوست های ات بوده اند که تو را ساخته اند و جزئی از تو هستند و در نبودشان گوشه ای از تو لنگ می زند. البته که دوستی ها سطوح مختلفی دارند و هرچه عمیق تر باشند این خلاء جدی تر و مقابله ی با آن دردناک تر است. 
2- به نظر من از دست رفتن دوستی ها فاجعه است. مصیبت است. زلزله است چرا که نه فقط تاثیر خودش را در آینده ات دارد و جایی از وجودت دیگر سرجایش نیست، که ساخته های گذشته ات را نیز ویران می کند. آنچه ساخته ای، آنچه برایش زحمت کشیده ای. و تو را می اندازد به برزخ کشنده ای که تک تک خاطرات ات را مرور کنی، که ببینی چه شده، چه کار کرده ای، چرا این طور شده و ... 
3- و حافظ را باز می کنی و می خوانی:
از جان طمع بریدن اسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر