۱۳۹۲ دی ۱۰, سه‌شنبه

چریکه ی تارا

"چریکه ی تارا"اولین فیلمی است که بعد از انقلاب توقیف شد و هیچگاه به به نمایش عمومی درنیامد. این فیلم که پس از "کلاغ" ساخته شد مجدداً به فضای اسطوره ای "غریبه و مه" باز می گردد و نقاط مشترکی با آن دارد. در این فیلم نیز زن (سوسن تسلیمی) محور اصلی بوده و قصه در روستایی در کنار دریا (ولی نه به بدویت غریبه و مه) روایت می شود. اینجا نیز زنی شوهر مرده با زندگی دست به گریبان است که مردان زیادی خواهان اویند. مناسک سوگواری (البته این بار مشخصاً مراسم شبیه خوانی) حضور پررنگی درقصه دارد. این بار نیز تکیه بر فرهنگ کشاورزی است و سهم آب و خاک و زمین چشمگیر است. بیضایی به درستی ما را میراث داران این فرهنگ کهن می داند و هنوز هم این حضور را در زندگی اسطوره ای ما تشخیص می دهد.
در این فیلم اما بیضایی تیغ تیزی بر نقاب سنت جنگاوری این فرهنگ می کشد و به نوعی از پایان سنت قهرمان ستایی و تفاخر به پیشینه خبر می دهد. قهرمان جنگاور فیلم که به دنبال شمشیر نیاکانش سوی تارا می آید اسیر عشق او می گردد اما طرفه آنکه تارا عشق ساده ی هوس آلود قلیچ کشاورز (رضا بابک) را که می خواهد "اورا گول بزند و به جنگل ببرد" و اینکه "از پس زنان خوب بر می آید" را به عشق قهرمانانه ی یک جنگجو تر جیح می دهد. تارا دنبال یک زندگی ساده است، دنبال مردی که آواز بخواند و کار کند و غم گذشته اش را نخورد.
بیضایی به طرز ظریفی قرینه هایی از داستانی که مرد از جنگ سختی که در آن مورد خیانت واقع می شوند و تمام مردانش سر بریده می شوند با مراسم شبیه عاشورا دست می دهد که می تواند تلاشی برای ریشه یابی سنت دیرپای عزاداری در ایران به دست دهد.
بیضایی رسماً اعلام می دارد که "دیگر از زخم های گذشته بوی افتخار نمی آید" و برای زندگی باید زنده بود و "برای هرلقمه ای که خورده می شود و هر نفسی که کشیده، کار کرد وهیچ تعارفی با زندگی نداشت"...  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر